خنده ات اعجاز شهناز است در کرد بیات
مطلع یک مثنویِ هفت مَن زیبایی ات
ابروانت، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلات
من انار و حافظ آوردم، تو هم چایی بریز
آی می چسبد شب یلدا هل و چایی نبات
جنگل آشوب من ای آهوی کوهستان شعر
این گوزن پیر را بیچاره کرده خنده هات
می رود، بومی کشد، شلیک، مرغی می پرد
گردنش خم می شود، آرام می افتد به پات
گرده اش می سوزد و پلکش که سنگین می شود
می کشد آهی، که آهو… جان جنگل به فدات
سروها قد می کشند از داغی خون گوزن
عشق قل قل می زند از چشمه ها و بعد، کات:
پوستش را پوستین کرده زنی در نخجوان
شاخ هایش دسته ی چاقوی مردی در هرات
حامد عسکری