گر جوان گردم دوباره

گر جوان گردم دوباره

گر جوان گردم دوباره
عشق را افسانه گردم
دختران شهر را در هر خم راه
در خيابانهاى پرگل
تنگ در آغوش گيرم
بوسه بستانم ز آتش خانه ى لبهاى تشنه
كوچه هاى شهر را ديوانه گردم
***
گر جوان گردم دوباره
باده ى ناخورده يك نسل را من
سركشم اما
نه چون خيام و حافظ جرعه جرعه
سركشم چون دره هاى تشنه ى باران نديده
سركشم يكبارگى تا آنكه دريا خانه گردم
برغم طولانى تأريخ انسان
خنده ها بردارم و دوران نو را مبدأ رندانه گردم
***
گر جوان گردم دوباره
اين ريا آباد شيطان كهن را
سازمان رقص با دلدادگانرا خانه سازم
در دل اين شهر ساكت
يك نه، دو نى، سه نه
بل در هر قدم ميخانه سازم
***
گر جوان گردم دوباره
مردگان بى كفن را
زندگان بى دفاع بى سخن را
اين برادر هاى سرماكشته رنج و محن را
مردم معصوم و نا آگاه اين مادر وطن را
روح گردم
روح سركش
روح نافرمان و ياغى
دست اندازم گريبان سخن را
فاش سازم شيوه تزوير ابليس وطن را

سلیمان لایق

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *