برای باغ چه آورده ارمغان نوروز؟
زپشت نرده صدا کرد «باغبان!» نوروز
به قاب لحظه نشسته شبیه نور و نسیم
به قاب دیده شبیه فرشته گان نوروز
سپرده زلف خودش را به اختیار نسیم
نشسته چشم به راه مسافران نوروز
چه خیمه بسته در آفاق کلبه های غریب؟
چه گل گرفته سر راه کاروان نوروز؟
به کوچه کوچه بلند است بانگ نوشا نوش
چه نشه ریخته در شور ناودان نوروز؟
پرنده آبتنی کن در ابتدای فصول
فرشته مژده بیاور برای مان نوروز
چراغ خانهء ما را دوباره بر افروز
ستاره هدیه بیاور از آسمان نوروز!
زمانه یار دوروزه ست یک دو قافله بعد
خبر شوی که سفر کرده ناگهان نوروز
اسدالله عفیف باختری