جام چشم

تاراج کرد روی گلش، هستی مرا
افزود چشم می‏زده‏اش، مستی مرا
افروخت آتشی به روانم، ز غمزه‏اش
بر باد داد سرکشی و پستی مرا
افشاند زلف خم خم و چین چین خویش را
خم کرد قامت من و تردستی مرا
آن دم که با صراحی می، سوی من دوید
بر کند هستی من و سرمستی مرا
امام خمینی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *