این جام شوکران که به لب میکنیم ما
ای فصل سرخ ساعقه خاکسترت کجاست؟
یاد از تبار و نسل و نسب میکنم ما
ای همنفس زبان نگه دلنشین تراست
کز هر نفس چو آینه تب میکنیم ما
یک قطره زنده گانی و صد جویبار رنج
این کار یاوه از چه سبب میکنیم ما
بر دوش، نعش زخمی خورشید شامگاه
دیگر سفر به وادی شب میکنیم ما