طقع اول در حق شمس الدین

شمس الدین ای ز فیض مکرمتت
شده اطراف دشت همچو ریاض

تویی از روی قدر آن جوهر
که ترا هست نه فلک اعراض

چشم حق را ز خط تست سواد
روی دین را ز رأی تست بیاض

کرده اعراض طبع تو زان قوم
که وقیعت کنند در اعراض

شده از تیغ حادثات فلک
تن خصمت دوپاره چون مقارض

ای تو چون بدر و صفدان چو نجوم
ای تو چون بحر و سروران چو حیاض

عادت تو تفضل و احسان
سیرت تو تغافل و اغماض

گشته از تازیانهٔ سهمت
اشهب و ادهم جهان مرتاض

منم آن کس ، که از مکام تست
آمده حاصلم همه اغراض

باعطاهای جزل تو نبود
زین سپس حاجتم باستقراض

تا کند در تنم تصرف جان
نکنم از هوای تو اعراض

رشیدالدین وطواط

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *