ترا داد یزدان همه جاه هستی
بفضل و کرم دست گیرم ، که در غم
مرا کشت اندیشهٔ تنگ دستی
بود هیچ آیا که ما خادمان را
شراب سخای تو آرد بمستی ؟
بیک جذبهٔ مکرمت بخت ما را
ببالا رساند کف تو ز پستی ؟
بدو نام نیکو طلب کن بدنیا
که چیزی نیاید ز دنیاپرستی
رشیدالدین وطواط