شب می رسد سپیدۀ جان كوچ می كند
هرجا كه بود همهمۀ شاد زندهگی
از شاخه های سبز جوان كوچ می كند
چشمان سبز باغ، لبالب ز گریه است
آب روان ز جوی روان كوچ میكند
تا مرگسار حادثه زین خاكدان سوگ
یك آسمان ستاره شبان كوچ می كند
شب هركجا به گوش سحر طبل می زند
از كام آفتاب زبان كوچ می كند
گلواژه های شعر بلند دیار من
تك تك ز خاطرات زمان كوچ می كند
سیلاب وار حادثهیی می رسد ز راه
كوه گران چو پیل دمان كوچ می کند
پرتونادری