که بخشید از سخن زینت زبان را
خداوندی که کرد از نیستی هست
به قدرت جملۀ کون و مکان را
چه نظم منتظم داده است بنگر
به چشم دل زمین و آسمان را
به انسان داد از روی کرامت
چه نیکو قوۀ نطق و بیان را
بزیر دست ما آنگه در آورد
چه عنصر های با اِجلال و شان را
به اوج اِعتلا و عظمت او
نمی باشد رهی و هم و گمان را
پی تکمیل امرِ دین فرستاد
محمد خاتمِ پیغمبران را
بحمدالله هستیم امت او
ادا کی میتوان شکران آن را
همان بهتر که خاموشی گزینم
من بیتاب بربندم زبان را
صوفی عبدالحق بیتاب