به هوش باش كه ايام كار مى گذرد
غنيمت است جوانى به فكرخود پرداز
وگرنه خرمى اين بهار مى گذرد
ز دهر بهرة عمرعزيز مى يابد
كسى كه زنده گى او به كار مى گذرد
بهار رفت و چمن شد خزان و گل افسرد
به گريه ابر ازين كوهسار مى گذرد
هوس به خاطر افسرده جاگرفت مپرس
كدورتى كه به دل زين غبار مى گذرد
ترددى كه درين ره پيادة شطرنج
درين بساط گهى از سوار مى گذرد
وطنپرست نهد برسر وطن سرِخويش
كه گر زسرنگذشت از ديار مى گذرد
زبسكه خرم و دلكش بود هواى وطن
نسيم تازه ازين كوهسار مى گذرد
رسد به منزل مقصود رهروى قارى
كه گل خيال كند گر به خار مى گذرد
ملک الشعراء قاری عبدالله