از نگاهی عمر کاهی وز نگاهی روح بخش
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
هست در بحر رمل این قطعه با تاب و درخش
باشد از الحان موسیقی نوای دیف رخش
سومین اقلیم و چارم آذرخش و باد رخش
دزدمه سیاره سبع و گزینش خاصیت
عاق، ز بهر ابلق و سد گیس و میمون عکس رخش
گردناسیخ تباهه وز تنور آمد بلسک
هست بلگن منجنیق و تیره و تاریک رخش
اسبها را دان همی شبدیز و گلگون و کهر
ابرش و بور و سمند است و کرنگ و خنک و رخش
آن لحاف کهنه پرپنبه را چبغوت دان
پوستین کهنه و رخت و لباس ژنده سخش
صمغ می باشد پنانک هم بناست، کندر است
مقل ارزق را خشل دان اوفه اسب است و خش
هست انجیدن حجامت حاجمش گرا بود
استره موسی شمر، لغزیدن پایست شخش
نسیه پستادست باشد نقد دستادست دان
دست پیمان مهر و پستادست میدان بهره بخش
فسق کشود، پلمه تهمت یلغدر بیدین و داد
هوش واژن، خلسه و ضایع زبون و سست پخش
ز چه، زن اندر نفاس و نیز دشتان حائض است
وحم را میدان کرایش قیمت هر چیز اخش
خط بطلان را شمر کشمیده، دستوری است اذن
انجمن محفل بود اورنگ تخت و صدر تخش
ارضه رشمیز است و سوسه کرم گندم خواره دان
کشکرک را مرغ عقعق دان درخت آویز جخش
غده دشپل باشد و خوکک خنازیز آمده است
سلعه کاید برون از زیر گردن هست چخش
کعب اشتا لنگ و پای افراز را پاچیله دان
ساغری کیمخت و چسته هم سرین باشد فرخش
توپ کشگنجیر و روئین دیگ و دیگ مبخراست
تیر چرخ آمد فشنگ و بمب و موشک تیر تخش