مشتی گهر به برکه و یا آب جو مجو
فرزانگی ز سفله و دونان مکن طلب
عزو شرف ز مردم بی آبرو مجو
از آنکه پاک نیست، ز ناپاک باک نیست
از روسپيان طهارت غسل و وضو مجو
بغض و عناد و کینه به دل موج میزند
عشق و وفا و مهر درین چارسو مجو
خفاش را شهامت باز شکار نیست
شور عمر به کله ای هر سرکدو مجو
محمد خردمند