با همه سختی به این درد ، موافق شده که
تا ترا در خم و پیچ ره عشق آورده
خوده گم کرده به دنبال تو شایق شده که
خوبتر بود که می گفتی و می خندیدی
نیستی پشت تو این پنجره ها دق شده که
تو به چشم تر بیچاره اش عُذرا بودی
گر بخواهی و نخواهی به تو وامق شده که
تا ترا داشت جهان در نظرش می خندید
همه بر عکس شده قهقه و هق هق شده که
او به زیبایی چشمان تو ایمان دارد
سُچه* مومن به همین شهر منافق شده که
به جهانی که همه طعمه ی مکر است اما
به تو دل بسته و یک عاشق صادق شده که
گفتم از عشق بپرهیز ، به پاسخ گفتا :
کار من نیست ؛ دلم خواسته عاشق شده که
*سُچه : لغت محلی و عامیانه دری ، به معنای با ثبات ، قوی و راستکار ، در اینجا به معنای کسی که در میان یک شهر منافق ( در مذهب عشق) یقین و ایمان کامل به تو دارد.
محمد خردمند