دوباره آمد و در دل قرار باز آمد
عزیز دل، گل مرغوب، یار باز آمد
پس از جدایی جانکاه و دردهای فراق
پس از سکوت پس از انتظار باز آمد
آهای غصه و غم از دلم برون آیید
رفیق مهوش و زیبا نگار باز آمد
برای بازشکستی سکوت احساسم
به طبع من غزل ماندگار باز آمد
اگرچه سردیی پاییز کرده پژمرده
بخند ای گل مریم بهار باز آمد
“من از خداش که [شوخ] آفریده ممنونم”
به دور ریخت غم روزگار، باز آمد
چه خوب که خانهی قلبم دوباره روشن شد
چه خوب که ماه فراری کنار باز آمد
محمد خردمند