پر از سکوت غمآلودهام پر از دردم
به نام دوست چهها برسرم که آوردم
من آنکه ترس جدا بودنش غمم میداد
امید سبز وجودش به قلب پروردم
آهای مقصد مغرور من نمی آیی ؟!
به خود دوباره بدون تو بر نمیگردم
اگر که اندکی از مهر و عشق میفهمی
بدان برای تو هرچیزی خواستی کردم
شبی بدون تو پایان تیره خواهد داشت
نباشی از تو و از آشیانه دلسردم
من از تو غصه و اندوه و صد نشان دارم
فرامُشم نشوی ای رفیق نامردم
محمد خردمند