تا دل از استرس و دلهره آزاد شود
مزرع خشک محبتکده گلشن گردد
و سکوتم که به دل جا شده فریاد شود
تا تبسم بکنی، گلشن و گل میخندد
جان من صدقهِ این حسن خداداد شود
آنکه انگیزه دهد گریه کنم بسیار است
شاد کن! خرمن دردم به فنا باد شود
دل از اندوه خراب است تو هم میدانی
تو نباشی و نسازی به چه آباد شود ؟
بره آهو که خرامان شدنش دل ببرد
زود تر شیفتهی حلقهی صیاد شود
خنده ها طعم خوش زندگی میباشد که
با تبسم به ترحم دل جلاد شود
قیمت عمر فقط خنده ی گرم مادر
که پس از درد گران صاحب اولاد شود
شاد کن خاطر و صد خاطره بر جا بگذار
تو نباشی و همین خاطره ها یاد شود
محمد خردمند