پروردگارا! کشورم در خون شناور شد
گل غنچه ها با باد تند جنگ پر پر شد
مادر نوایی صلح در گوش پسر میخواند
اما پسر آغشته اندر خون مادر شد
آواز های (صلح میخواهیم) درین کشور
با نعره های بمب و با خمپاره ها کر شد
آری فضایی صاف و سرسبزی و بارانی
از دود جنگ و سوزش دل ها مکدر شد
گفتند: مروارید سرخی هدیه آوردیم
اما برای ملتم تقدیم اخگر شد
طفل وطن جایی محبت جنگ آموزد
بنگر که دانشگاه و مکتب ها معسکر شد
با پوشش صلح و محبت جنگ می آرند
هر ناخنی عقده گشایی تیر و خنجر شد
ای ذات یکتا ! ملتم در خاک و خون خویش
گلگون چو چندین بار دیگر بار دیگر شد
محمد خردمند