چشمی که حیا می طلبد بوسه زنید ش
عشقی که ادب زینت و آئینه او شد
در قلب صفا می طلبد بوسه زنید ش
احساس ، که گلواژه و لبخند بسازد
حسی ست خدا می طلبد بوسه زنید ش
مردی که نشد غره به زیب و زر دنیا
رویی که دعا می طلبد بوسه زنید ش
دنیای قشنگی ست اگر در دل هستی
فقری که غنا می طلبد بوسه زنید ش
نی تخت وفا دارد و نی بخت ، ولیکن
شاهی که گدا می طلبد بوسه زنید ش
محمد خردمند