دلتنگیی پاییز

دلتنگیی پاییز
بهار بی‌تو در دلتنگی‌ی پائیز می ماند
من اینجا درد اینجا خاطراتت نیز می ماند
غزل در ورطه ی گرداب افکار تهی از تو
به کاغذ در کنار جعبه های میز می ماند
صدای رعد و برق آسمان از هم نوایی بود
سرشک من به اشک ابر های تیز می ماند
و حتی کودکان از سنگ بازی ننگ می دارند
درختی را که در او میوه ی ناچیز می ماند
اگر در دام عقل و عشق بندم خیلی خرسندم
که دستاورد من دستور و دستاویز می ماند
بتاب ای آفتاب عشق در ویرانه‌ی این شهر
جلال الدین به بلخ از شمس و از تبریز می ماند
مرید شمس شیرازی شدم مانند مولانا
که از طبعم گهی شعر خیال انگیز می ماند
محمد خردمند
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *