دلبرم میشود که از سر لطف، بشوم مهمان چشمانت ؟!

دلبرم میشود که از سر لطف، بشوم مهمان چشمانت ؟!
در نگاه قشنگ تو پیداست، راز های نهان چشمانت
میشود گاه گاهی در دل شب، سینه ام جایگاه و منزل شب
شور دیگر به محفل شب، میدهد داستان چشمانت
جلوه هایت شبیه خورشیدی، که شود روشنای پنجره ها
می رباید قرار و آرامش، از دل عاشقان چشمانت
پرده از چهره ات کنار بزن، تا شود آفتاب شرمنده
ماهتاب و ستارگان یکسر، سر گم کهکشان چشمانت
مثل چنگیز تیر مژگانت، میکند قتل عام ملت ها
بر شکست سپاه او کافیست، جنبشی در میان چشمانت
بر جبین شبیه مهتابت، صد درود و هزار سلام
میسزد واقعا کنم بسیار، سجده بر آستان چشمانت
محمد خردمند
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *