کم کم به درد دوری دلدار خو گرفت

کم کم به درد دوری دلدار خو گرفت
این دل چنانکه با غم بسیار خو گرفت
بی درد، خسته می‌شود آنکه به پاس عشق
با غصه های پی‌هم و تکرار ، خو گرفت
آخر نترس می‌شود آن ملتی که جهل
بر سینه نقش بست و به پیکار خو گرفت
از ریگزار و کوه و بیابان هراس نیست
پایی که در مقابله با خار خو گرفت
این‌جا دلی برای کسی می طپد که او
تنها نمود و رفت، به اغیار خوگرفت
تا عشق در قبیله ما رخنه کرده است
هر عاشقی به یار دل آزار خو گرفت
باید به عمق فاجعه پی برد وقتی که
اندیشه با تهاجم افکار خو گرفت
محمد خردمند
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *