تا تبسم بر لب قندت نمایان میشود
بغض سنگین دلم یکباره درمان میشود
چهره دلبر ، چشم هایت دلرباتر ای رفیق
ماهتاب از جلوه ی رویت هراسان میشود
نازنینم آنچه در توصیف حسنت گفته ام
وصف چشم تو دوتا کلیات و دیوان میشود
شبنم از غم خفته بر ابروی گل های چمن
خوش بتاب از دیدنت گلزار خندان میشود
میشود لب را به لبخند قشنگ عادت بدی؟
خشم نازت لابلای خنده پنهان میشود
مثل بارانی عزیزم فصل خوشرنگ بهار
قطره آبی که گیاه مرده را جان میشود
بلخ بی روی تو تلخ اما هرات از تو نبات
خوش بیا با تو بنای غصه ویران میشود
محمد خردمند