مرا مردی که راه عشق را پیمود می‌فهمد

مرا مردی که راه عشق را پیمود می‌فهمد
بلی! حال پریشان را پریشان زود می‌فهمد
رسیدن تا بلندی نیست با تن پروری ممکن
عذاب سوختن تا ساختن را دود می‌فهمد
زبان عاجز ملت به دست کم مگیر ای شاه
که زخم نیش‌های پشه را نمرود می‌فهمد
طراوت بخش و امید آفرین باشید در دنیا
که “عمر تیز بی‌برگشت” ما را رود می‌فهمد
کسی در دام دنیا گیر باشد محرم دل نیست
ایاز و جایگاهش را فقط محمود می‌فهمد
تبر زخمی به جان کاج زد، فریاد کرد و گفت
رفیقم قدر من را چون شوم نابود، می‌فهمد
محمد خردمند
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *