مرغ شعر

مرغ شعر
نباشی حس شادی در دل من جا نمی‌گیرد
دگر بی عشق تو این زندگی معنا نمی‌گیرد
من از روزی که با لبخند تو عادت نمودم بعد
دلم هرگز دلی را با خودش همتا نمی‌گیرد
به دوری از خودت بیچاره قلبم را مده آزار
که ماهی یک نفس را دور از دریا نمی‌گیرد
میان موج ها با فکر سرگردان خود گیچم
به گردابی که هیچ از مردنم پروا نمی‌گیرد
به دنیا اعتباری نیست، از امروز عاشق باش
که تضمین حیات ما کسی فردا نمی‌گیرد
تو تصویر قشنگ لحظه هایم در دل شب‌ها
که نقش بهتر از تو نقشه‌ی رویا نمی‌گیرد
بخند ای غنچه نو رسته در گلزار احساسم
که مرغ شعر من در باغ حسنت لانه می‌گیرد
محمد خردمند
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *