عاشقانه بر لبم لبخند میکارد رفیق
آبیاری کرده با لب، قند میکارد رفیق
کشتزار مهر، حاصلخیز شد بار دیگر
باغبانش با دل خرسند میکارد رفیق
تا نگاه زهر آلود حسودان بشکند
کم کمک هر گوشه ای اسپند میکارد رفیق
گرچه قحطی آمده از پاسدار و همدلی
بر حیاط دل گل (دلبند) میکارد رفیق
تا خمار دوستی مستی و سرشاری دهد
بی هراس از بوتهی هلمند میکارد رفیق
باغبانی خوب و دهقانی از آن هم خوبتر
عاشقانه هرگلی گویند میکارد رفیق
محمد خردمند