تا بخندی غنچه های تر، شگوفا می شود
اصلا آرایش متاعی نیست پیش حسن تو
زیبش از هر نخره و نازت هویدا می شود
رونق بازار شاعر با تو گردد بیشتر
تا تو میباشی مخاطب، شعر دریا میشود
واژه ها سرمست نام و سوژه ها محو مقام
دل پر از وابستگی، خودکار شیدا می شود
کس ندارد تاب دیدار ترا امشب پری !
خواهشا بیرون نیا مهتاب رسوا می شود
هر نگاهت انقلاب آورد بر ملک دلم
کودتا در جسم بی فرمانده برپا می شود
عشق با من مثل شبنم در طلوع آفتاب
محو در ژرفای نور بی سر و پا می شود
محمد خردمند