یک لحظه هم نمی روی از فکر لعنتی
بیچاره عشق، در دل سنگ تو مرده است
نی خنده می سزد به تو نی هم محبتی
آری به ظاهر اشک، ولی با تکبرت
آسوده با خیال خودت خیلی راحتی
بیهوده نیست حرف محبت به هیچ کس
شاید نبوده است به مهرت اصالتی
خود را به مثل کودک قهری زمین زدی
چیزی به عقل و عشق نماندی کرامتی
محمد خردمند