بیچاره را و عاجز بی سر پناه را
آنکه همیشه از نظر کوتۀ خودش
بگرفته در دوراهه مسیر گناه را
شرمنده ام به جرم خود اقرار می کنم
بر من مده خجالت چندین گواه را
روز حساب و وزن ثواب و گناه من
یارب ببخش ! بنده گک روسیاه را
یارب چگونه است قضاوت به آنکه هیچ
با خود نبرده توشه ی یک مشت کاه را
اصرار اعتذار کنم بر گناهی که
تکرار کرده بودم همین اشتباه را
اینگونه با هزار خطا آمدم ببخش
عفو خطا نشانۀ مجد است شاه را
محمد خردمند