یارب ترا به خلوت روؤیا طلب کنم

یارب ترا به خلوت روؤیا طلب کنم
با اشتیاق در دل شبها طلب کنم
در گردباد حادثه ها لحظه‌ای عطش
زمزم به صنع لطف کف پا طلب کنم
وقتی که ماه روی بتابد شود کسوف
از آستین خود ید بیضا طلب کنم
حالا که قرعه است به نامم ز لطف تو
آرامگاه در دل دریا طلب کنم
گم کرده راه معرفت، از پا فتاده ام
خوان کرم به وادی سینا طلب کنم
وقتی تویی قریب تر از تار گردنم
بر قلب درد دیده مداوا طلب کنم
حقم اگر به حلق بریده ادا شود
آن ماجرای کرب و بلا را طلب کنم
محمد خردمند
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *