راه سنگين است پر سودا، كجا بگذارمش؟
هر دو چشمش با نگاهي ميزند صد ها سخن
معدنِ كانِ معما را، كجابگذارمش؟
تانقاب دوري اش را پيش چشمم ميكشد
هي منور ميشود دنيا، كجا بگذارمش؟
كاش ميشد همچو گنجشكان، ساده لانه داشت
لانه گر باتو كنم ِاحيا،كجا بگذارمش؟
شهد و شير و نيشكر گشته لبانش، چشم او
شمعِ بزم من شده حالا، كجا بگذارمش؟
عطر مشكينش صبا با باد آورده کنون
سرخوشم زين باد استثنا،كجا بگذارمش؟
خط به خط اوراق قلبم ذكر نامش میکند
داد ازين قلب پر از غوغا، كجابگذارمش
كم ميارم من به وصفش گر شوم اوصاف گر
در بساط کوزه دریا را، كجا بگذارمش؟
حاصل عشقم همان خونابه و لخت جگر
اين دل رسوا و شيدا، راكجا بگذارمش
شهلا دانشور