دل نیست بین سینهی تو تکه آهن است
آیینه نیست، عهد و وفا نیست، شیشه نیست
آن چه شکستنی ست فقط قلب اين زن است
از من مخواه! اخم کنم روبروی تو
کارم به بارگاه تو چون گل شگفتن است
دوزخ! بیا به چشم خودت سیل کن، چنان!
آتش فشانتر از تو دل کوچک من است
شاعر به یمن وعدهی دیدار روی تو
امروز مثل پیرهنش گل به دامن است
شهلا دانشور