تا شوي هم سطح شان از اوج پايينت كند
جرقهی چقماق باشد همزبان با جاهلان
تا درین دَلدَل بجنبي پاي، زيرينت كند
شين شيخ از شر شروع و (ي، خ)از يا خدا
آنکه از دین گویدت بسیار بیدینت كند
همنشيني با بدان خاك سياه ذلت است
باش با اهل قلم تا ماه و پروينت كند
حلقهي مار است مجلس، پیله را ارجحیتی
نَي غواص از دور در بين شرايينت كند
آش خوبان شور باشد عاقبت دلگیر نیست
در ضرر باشد همان چیزي که شیرینت کند
مي شمارد كرهی لیل و نهار عمر تو را
دل مبند اي جان به دنياي که تدفینت کند
پ ن: چون سبک من عاشقانه است دوستان خواستند تا اجتماعی تربسرایم از کمی و کاستی معذورم بدارید.
شهلا دانشور