مثلیکه آب، ریزشِ هر ناودان شده
از قصهی تسلسل مرگِ کبوتران
تاریخ سوگ نامهی صد داستان شده
گنجشکهای باغ بجای سرود عشق
از حادثهی کاج و تبر نوحهخوان شده
گندم به داس میرسد آنسوی آسمان
دراین زمینِ تر غمِ ما آب و نان شده
شومينه هست بهر تماشاي این جهان
این نعشهای سرخط اخبار شان شده.
حالا به درد هیچ کسی کس نمی خورد
بر قول مادرم که چنین یک زمان شده
شهلا دانشور