داش آکلِ که هیچ به مرجان نمی رسد
بیژن به چاه و چاله و فرهاد کوه کَند
میراث عشق مانده به پایان نمی رسد
از دور خوش نماست محبت، دویده ای!
این جاده رنج دارد و آسان نمی رسد
بر چشمِ توست یار به چشمان غیر خون
دلداده ها به قیمت ارزان نمی رسد
تسخیر کرده ماه دل برکه، برکه جان!
با زل زدن ببین مهی تابان نمی رسد
صد جوجه مرغکان هوس در دلت بمرد
از بس که آب و دانه به ایشان نمی رسد
شاعر صبور گشته و تحلیل کرده است:
“هرکس که جان نداد به جانان نمی رسد”
شهلا دانشور