به چشمم سرمه می‌کردم دلم را پیشت ارزانی

به چشمم سرمه می‌کردم دلم را پیشت ارزانی
چه ساده برّه گك می‌رفت پا در پای قربانی
زبانم لال میبود و دو چشمم کور تا هرگز
نمی بردی دل شعر و شعورم را به آسانی
بیا بنشین بجای نقطه چین شعر های من
که در فرش خیال من نگین دار سلیمانی
نهال مهر را در دل همیشه پرورش دادم
که گفته عشق بار آرد پشيماني پشیمانی
غلو در دوستت دارم که تو بسیار می‌کردی
نکردم فکر این را که سر قول‌ات نمی مانی
نبردم نام تو كردم ادا رسم محبت را
تو از سهمت وفا ديدي من از سهمم پريشاني
چه کوتاه آمدی، دشوار رفتی مثل روح از تن
دگور عشقِ شرقی، دوست دارم های پنهانی
شهلا دانشور
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *