نمي دانم چه شد كه ناگهان از چشمم افتادي
سفر در عشق کردي در فراز و در نشیب آن
دل ای دل راه رفتی راه رفتی محکم افتادی
تو بيرون رفته اي از روح من از خاطرات من
تو مثل اشک بودی گریه کردم نم نم افتادی
به كندوي دلم تا پاي ماندي مثل زنبوري
براندم، چونكه بر جان گلي نامحرم افتادي
به تو يك ثانيه هم فكر كردن ناروا باشد
تو از چشم محبت نه كه از نفرت هم افتادي
فریب دل که خوردی غم به بار آورد در قلبت
ببین از عقل دوری کرده بودی در غم افتادی
شهلا دانشور