لال گويد غم دل را بزبان مثليکه
ريشه در خاك وطن كرده چنان آفت قرن
خوب پيچيده به درد سرطان مثلیکه
تخم ارزن شده هر عضو تو اولاد وطن
دانه پاشیده شدی روی جهان مثلیکه
هفت اندام تو همسايهي تو نيست مگر!
قلب رشياستي؟ اما؛ به گمان مثليکه
باهمین چند نشانه بِشِناس افغان را
دست خالی، لب خشک و نگران مثلیکه
اشتها نیست به درد تو قسم بر سر خوان
در گلو گیر شده لقمه ی نان مثلیکه
شهلا دانشور