گوش کن! می میرمت، مانند ماهی دور از آب
له شدم چون گندمي در زیر سنگِ آسياب
مي چكاند چك چكاچك سوز دوري ات مرا
آنچنانکه آدم برفي به زير آفتاب
مثل باران روی آبی، با تو پیدا می شوم
تا نباشی عمر من، عمری ست چون عمر حباب
بسکه داغ دوری ات هر شب کبابم کرده است
سینه ی بریان من سیر است از بوي كباب
دق شدم پشت حسادت هاي گهگاهت رفيق
یاد بادا ! اینكه ميگفتي رعايت كن حجاب
دق شدم پشت قراری که نیامد هیچ وقت
گر چه نقشت را كشيدم مو به مو در سينه قاب
سالها ها هم بگذرد می گویم این را باز هم
بی گمان می میرمت، مانند ماهي دور از آب
شهلا دانشور