به چشم خیره ی من كوهِ نور می آید
به رقص آمده در آش خانه ديگ بخار
و بوي كلچه و نان از تنور مي آيد
دوباره شعر دو باره غزل دو باره بهار
تمام حس نجيبم به شور مي آيد
حروف ناب و قشنگي به شعر شاعر ها
به موي و روي و به خوي تو جور مي آيد
شبيه كوه تنم، صاعقه ي ديدارت
چقدر لرزه به اندام طور مي آيد
چقدْر اشك كه از فرط خوشي ريخته ام
به روي گونه ي من ناصبور مي آيد
براي سرقت دلها به قول هندي ها
ببند چشم خود اي دل كه چور مي آيد
واژه ي چوربه معناي (دزد)
شهلا دانشور