تا ببوسم مو به مو هر تار تار موی او
دوست دارم گَرد باشم تا بگیرد بادها
لحظهی بنشانَدم بر مژه و ابروی او
او لب دريا نشسته خوش به حال چشمه كه-
قاب دارد روی موجی صورت جادوی او
ای منی پر از حسادت ای من پر آرزو!
کاش بودی مثل چشمه چشم و رو، در روی او
کاش بودم گل به زیب گردن و جیبش چنان
میشگفتم لحظه لحظه از شمیم بوی او
شال مشکی گر نگشتم تا بپیچم دور او
کاشکی تعویذ بودم بسته در بازوی او
ترش ميباشد سخن هايش ولي خوب است كه
صد تبم را یک دوا دارد لب ليموي او
بسته کردم فیته در توغ سخی تا گل کند
آرزو هایم یکا یک در مدار کوی او
شهلا دانشور