موجه موجه در غزل جاری کنم هر مشکلم
چون غروبی خفت در بحر نگاهم عشق تو
عالمی دارم اگر از عالم جان غافلم
تا که ولگردم اسیر کوچه های یاد تو
من ندانم بعد تودیوانه ام یاعاقلم
این چه جادوئیست از چشم تو تا عمق وجود
میکند در خونِ دل تر چشم افسونگر گِلم
ناجوان رفتي ولي پردرد تر از رفتنت
از تو تنها خاطرات خوب باشد حاصلم
پاك كردي اين دو را هرچند كوشيدي نشد
اسم من را از دلت يا خاطراتت از دلم
شهلا دانشور