شعرِ ناچیزیست، اما در هوایت ریختم
روز نوروز است و یاران گل بدست و من ولی
سالها دار و ندارم را بهپایت ریختم
دوست داری بویِ مویِ خیس را چون آبشار
عطر موی خیس خود را در سرایت ریختم
«شادیان»سر سبز گشت و تا بیایی جاده را
دسته دسته لاله و رز ، از برایت ریختم
سوی من دیدی و خندیدی نفهمیدم ولی
مثل دریا از رگان چشم هایت ریختم
شهلا دانشور