شبیه روح بهارعاشقانه دعوت کن
مرا بخوان به حريم خودت چنان فرهاد
به بیستون دلت صادقانه دعوت کن
خلاص کن دل من را از انجماد قفس
به گرمیِ نفست جاودانه دعوت کن
ردیف کن دل من را در انتهای غزل
به دوشِ قافیه ات شاعرانه دعوت کن.
به بند بندِ وجودت، به رگ رگِ خونت
به هر كدام مرا دانه دانه دعوت كن
مرا ببر به سماع پر از غم عرفان
به عطر صبح سحر صوفیانه دعوت کن
من و سکوت شب و حرفهای بی پایان
مرا به غربتِ غم، غمگنانه دعوت کن
شهلا دانشور