وجودت سراپا ادایت شرابي
غزل تا ز تریاک چشمت نویسم
شوم نشئه ي شعر هايت شرابي
مهِ چار ده گردِ رويت كتابيست
دو گونه گلابي نمايت شرابي
به لب تر نكرده مي و ساغرِ ناب
زتو مست و مستم هوايت شرابي
به خشخاش چشمت به قاچاق وصلت
عجب شيره ي تر خفايت شرابي
فشرده ي انگورِ تاکی اگر چند
به من نوش دارو دوايت شرابي
رباعي خيام و غزل همچو حافظ
بگويم به وصف صفايت شرابي
به ضرب و به وزني بچينم سخن در
خرابي ِخلوت سرايت شرابي
برقصد شب عيد دستم اگر نام-
تو را نويسد حنايت شرابي
كه باتو شرابم كه بيتو كبابم
خرابم به هر ماجرايت شرابي
شهلا دانشور