آه, تا آیینه ام با سنگ ها خو کرده است

آه, تا آیینه ام با سنگ ها خو کرده است
این دلِ بی رنگ من با رنگ ها خو کرده است
بعد از این باید سراغم را بگیری از قفس
بال من با تار و این آونگ ها خو کرده است
آهنم من داغ صد ها زخم در من خفته است
سینه ام با آتش و با زنگ ها خو کرده است
آمدی در گفته هایت نغمه های عشق بود
بعد تو دل با همه نیرنگ ها خو کرده است
برکه ی چشمت پر از قلّاب دل آزردن است
ماهی من با غم این چنگ ها خو کرده است
شگوفه باختری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *