پیش ات تمام دلهره ها می کند سکوت
در شانه ها و قامت تو کوه خفته است
بر دوش تو اگر که قبا می کند سکوت
در چشم تو نگاه، پر از حرف و گفتنی است
لبهای بسته ی تو چرا می کند سکوت
پژواک خنده های مرا عمر می شکست
در بین سنگ و صخره صدا می کند سکوت
دستان خود که آیه ی آرامش من است
در دست من بنه که فضا می کند سکوت
هرشب که من خیال تو را بوسه می زنم
در آسمان، نگاهِ خدا می کند سکوت
شگوفه باختری