تو از سکوت نگاهم به دارها بیزار

تو از سکوت نگاهم به دارها بیزار
من از صدای پر از آهِ تار ها بیزار
تو از شکستنِ هر سروِ ایستاده ی باغ
من از شکستن تُنگِ انار ها بیزار
زمین از این همه بلعیدنِ تنِ خسته
میان ضجه و غم در مزار ها بیزار
چه لاله ها که نرویید روی هر کفنی
دلِ هَزار ز خونِ هِزار ها بیزار
به جرم هیچ گناهِ نکرده ام سوگند
خدا ز خلقتِ آدم به بار ها بیزار
شگوفه باختری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *