چون غباری در آیینه ی عالم پُرم

چون غباری در آیینه ی عالم پُرم
بی تو با گریه وُ آهِ صد غم پُرم
این منم بغضِ پیچیده در هر سکوت
چون سکوت از صدا هایِ درهم پُرم
برکه ام هرشبی پر ز آغوشِ تو
روز از انتظارِ تو هر دم پُرم
دل .. نه..؟ با عقل او دوستی کَی کند
لحظه لحظه از افکار مُبهم, پُرم
جام هستی که از زندگانی پُری
من شرابی که ازنَشئه ی سم پُرم
بادِ پاییز فصلِ بهارم ربود
برگ زردم که از اشک شبنم پُرم
شگوفه باختری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *