این اشک های سرد به هر سو چگونه بود
با رنگ خنده های تو همرنگ می شدم
دانستم آن نگاهِ چو جادو چگونه بود
هر مرغ شب که آمده در برکه ی دلم
از او بپرس نغمه ی این قو چگونه بود
من شمع و شعله می شدم از آتشِ فراق
دل قطره قطره ریخت به پهلو، چگونه بود
من صیدگشته ام که به زخم آشنا شوم
از من مپرس خنجر آهو چگونه بود
او چون سکوت ساحل و من غرقِ در عذاب
هرگز ندید موج و هیاهو چگونه بود
روزی گذر به کوچه ی پاییز می کند
تا بنگرد که کوچ پرستو چگونه بود
ترسم که دیر آید و …لطفن به او بگو
سهراب تا رسیدنِ دارو چگونه بود
شگوفه باختری