در جان و دل این لحظه ی نایاب قشنگ است
چون خواب وصالت که در این دیده بیفتد
رقصیدن شب در دل مهتاب قشنگ است
آن خاطره هایی که به من داده یی از عشق
چون قطره ی می در دل سرداب قشنگ است
چون برکه ی حیران شده از نقش نگاهت
هر حلقه ی افتاده به این آب قشنگ است
من ساجده ام بر در میخانه ی چشمت
در پیش من این منبر و محراب قشنگ است
تا می رسد از عشق به من جام شرابی
این نشئه برای دلِ بی تاب قشنگ است
شگوفه باختری